پنج شنبه 90 اسفند 25 :: 10:29 صبح :: نویسنده : سعید روحانی
امروزه تغییرات سریع محیط کسب و کار موجب گردیده است نیاز به موقع و کارا به اطلاعات کسب و کار بیش از پیش حس گردد و نه تنها برای موفقیت سازمانها ضروری است بلکه برای بقای آنها حیاتی است. درواقع، هوش کسب و کار به یک فلسفه و ابزار مدیریتی اشاره دارد که به سازمانها جهت مدیریت و پالایش اطلاعات کسب و کار در راستای اخذ تصمیمات اثربخش کمک مینماید. تعاریف مختلفی از هوش کسب و کار ارایه شده است که در اینجا به چند مورد آن اشاره شده است: 1. عبارتست از بُعد وسیعی از فناوریها و برنامههای کاربردی برای جمعآوری داده و دانش جهت انجام عملیات پرس و جو در راستای تحلیل سازمانی برای اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند در کسب و کار. 2. هوش کسب و کار براساس معماری سازمانی ایجاد شده و در قالب OLAP (پردازش تحلیلی برخط)، به تحلیل دادههای کسب و کار و اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند سازمانی میپردازد. 3. هوش تجاری، نه بعنوان یک محصول و نه بعنوان یک سیستم، بلکه بعنوان یک معماری موردنظر است که شامل مجموعهای از برنامههای کاربردی و تحلیلی است که با کمک پاِیگاههای داده عملیاتی و تحلیلی به اتخاذ تصمیمات سازمانی کمک میکند.
در مجموع میتوان گفت که اصطلاح هوش کسب و کار جهت اشاره موارد ذیل به کار گرفته میشود: 1. اطلاعات و دانش مرتبط به سازمان که محیط کسب و کار, خود سازمان و وضعیت بازار, مشتریان, رقبا و ملاحظات اقتصادی را تشریح میکنند. 2. یک فرایند سیستمی و سازمان یافته که توسط آن سازمانها اطلاعات را در جهت تصمیمگیری در فعالیتهای کسب و کار, از منابع درونی و بیرونی کسب, تحلیل و توزیع مینمایند. هدف هوش کسب و کار کمک به کنترل منابع و جریان اطلاعات کسب و کار میباشد که در درون و پیرامون سازمان وجود دارند. هوش کسب و کار در قرن اطلاعات با شناسایی و پردازش دادهها و اطلاعات انبوه و متفاوت به دانش و هوشمندی ناب مورد نیاز مدیریت, کمک بزرگی به سازمانها مینماید. هوش کسب و کار, اطلاعات کسب و کار را به موقع و به صورت مناسب جهت استفاده ارائه مینماید و توانایی استدلال و فهم معانی پنهان در اطلاعات کسب و کار را تامین مینماید. کاربرد اصلی هوش کسب و کار, کمک به تصمیمگیری در سازمان بوده و استفاده از دادههای ساختیافته و غیرساختیافته سیستمهای سازمانی, مبنای هوش کسب و کار در سازمان میباشد. هوش کسب و کار گاه تحت عنوان هوش رقابتی[1] نیز شناخته میشود و علت آن این موضوع است که بسیاری از سازمانها استفاده از هوش کسب و کار را در جهت کسب مزیت رقابتی انتخاب میکنند.
کاربرد هوش کسب و کار را میتوان در سازمانها در 3 سطح بیان نمود:
درمجموع میتوان گفت که اطلاعات درست، در زمان درست و با فرمت مناسب در سطوح مختلف سازمانی میتواند به رشد و بالندگی بیشتر سازمان منجر گردد. [1] Competitive intelligence (CI) [2] Unstructured [3] Long-term effect [4] semi-structured [5] structured [6] Short-term effect ادامه مطلب ... موضوع مطلب : وبلاگ شخصی دکتر سعید روحانی نظرات، نگاره ها و محتوی علمی درباره وبلاگ منوی اصلی آخرین مطالب صفحات وبلاگ آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 119338
|
||||